شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در حال خواندن یک کتاب، فضا و آدمهای قصه را برای خودتان در ذهن به تصویر بکشید. برای کسانی که کتابخوان حرفهای هستند این مساله به یک عادت روتین تبدیل شده است و همیشه از این کار استقبال میکنند. برای همین وقتی فیلمی براساس یک کتاب ساخته میشود برایشان جذابیت دیگری دارد.
اقتباس ادبی مسالهای است که همیشه مورد توجه فیلمسازان بوده است اما این مساله در ایران حاشیه زیاد داشته است. رماننویس از اینکه داستانش در فیلم دچار تغییر شده گله میکند و از آن طرف هم فیلمساز از حاشیههای احتمالی که از سوی نویسنده برایش پیش میآید، تصمیم میگیرد دیگر اقتباس ادبی انجام ندهد. اما در خارج از ایران اقتباس زیاد صورت میگیرد و فیلمهای مطرح دنیا براساس رمانها ساخته شدهاند.
نکته دیگر در مورد این نوع فیلمها این است که بیشتر اقتباسهای ادبی از رمانهای عامهپسند شکل میگیرد چون قابلیت نسبی را دارد. به بهانه ۱۴ تیرماه و روز قلم به برخی فیلمهایی پرداختیم که براساس رمانها ساخته شدهاند که در ادامه میخوانید.
مثل ماه شب۱۴
«ساده است ساده. اول باید از پیر مردها شروع کنید...» داستان به همین سادگی شروع میشود. یک کلاس تابستانی در فرهنگسرای محلهای در جنوب شهر. معلم در حال توضیح دادن به دانشآموزانی است که به کلاس کاریکاتور آمدهاند. با توصیه معلم به دانشآموزان که باید برای شروع کاریکاتور ابتدا از چهره آدمهای پیر شروع کرد، همه حوادث را رقم میزند و مخاطب را با یک طنز دلنشین به خواندن ادامه داستان دعوت میکند. مرادیکرمانی که داستان «مثل ماه شب۱۴» را نوشته است همانند آثار قبلی خود داستان را با استفاده از فضایی که در آن ساکن است بهگونهای واقعگرا خلق میکند. او از همان ابتدای داستان شگردهای نویسندگی خود را که در داستانهای قبلی بهکار برده و نتایج خوبی هم از آنها گرفته، بهکار میبرد. محمدعلی طالبی سریالی براساس این کتاب ساخت و بعد به گفته خودش فیلم سینمایی آن را هم کلید زد. فیلمی که با سریال آن متفاوت بود. طالبی درباره اثر سینمایی این کتاب گفت: «باید در موضوع و قصه تغییراتی بدهیم تا تفاوت احساس شود و برای مخاطب جذابیت داشته باشد و تاکنون در این زمینه مشکلی نداشتهایم. ضمن آنکه نسخه سینمایی در قطع ۳۵ میلیمتری و سریال آن به شیوه ویدئویی تولید میشود. »
چکمه
«چکمه» فیلمی به کارگردانی محمدعلی طالبی است، محصول ۱۳۷۱ که با اقتباس از کتاب «چکمه» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی نوشته شده است. سمانه با مادرش در یکی از محلات جنوب تهران زندگی میکند. او روزها به اجبار به محل کار مادرش به یک تولیدی میرود. شیطنتهای سمانه باعث دلخوری مسئول کارگاه است و مادر به ناچار او را چند روزی در خانهتنها میگذارد و برای مشغول نگه داشتن سمانه یک جفت چکمه قرمز میخرد. در اتوبوس یکی از چکمههای سمانه گم میشود. مادر لنگه دیگر چکمه را دور میاندازد. پسرک همسایه که یک پای خود را از دست داده است، به دنبال یافتن لنگه گم شده میرود و ... طالبی، فیلمنامه فیلمش را همراه با هوشنگ مرادیکرمانی نوشته است و فیلم در زمانی که پخش میشد توانست اقبال زیادی بهدست آورد.
دایره مینا
این فیلم محصول سال ۱۳۵۳ به کارگردانی داریوش مهرجویی است. همچنین پنجمین فیلم داریوش مهرجویی و دومین کار مشترک او و غلامحسین ساعدی است. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره فیلم پاریس در ۱۹۷۷ و سپس در جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. اکران عمومی آن در ایران در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد. توقیف چند ساله فیلم و موضوع متفاوت و جسورانهاش این فیلم را به جنجالیترین ساخته مهرجویی تا آن زمان تبدیل کرد. یکی از مهمترین اتفاقها بعد از ساخت این فیلم، تاسیس سازمان انتقال خون در ایران بود.
پسر جوانی به نام علی که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند، پدر بیمارش را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد. نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا اینکه با شخصی به نام سامری روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی بهدست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت ۶ سر چهارراه منتظر او باشند.
اتوبوس شب
اتوبوس شب، فیلمی به کارگردانی کیومرث پوراحمد محصول سال ۱۳۸۵ است. کیومرث پوراحمد، قصه «اتوبوس شب» را در طول ۹ ماه، پنج بار بازنویسی کرده است. او که این فیلم را براساس داستانهای شهر جنگی اثر حبیب احمدزاده ساخته، در این باره گفته است: «وقتی این کتاب را مطالعه کردم، داستان نوجوانی که ۴۰ اسیر را از آبادان به ماهشهر میبرد، به قدری گیرا و جذاب بود که مرا به دنبال خود کشاند و گفت مرا بساز. این فیلم به تهیهکنندگی مهدی همایونفر در مرکز سیما فیلم تولید شد. » نوجوان رزمندهای باید به تنهایی چندین اسیر عراقی را به پشت جبهه منتقل کند.
میهمان مامان
«میهمان مامان» را همه یادشان است، فیلمی کمدی- خانوادگی که داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده است. این فیلم براساس کتاب «میهمان مامان» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی ساخته شده و توسط سیما فیلم تولید شده است. از فیلم استقبال خوبی شد و در بیستودومین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد. داستان فیلم از این قرار است که برای خانوادهای میهمان سرزده، تازه عروس و داماد، میآید چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دستبهدست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند...
کتاب هم روایتش همین است: «روایتی از روابط اعضای یک خانواده است با فامیل و همسایهها، حکایت صمیمیتها، نگرانیها و درمجموع فرهنگ جاری در گوشهای از این شهر بزرگ که طی ماجرایی چندساعته بیان میشود. » کتاب مرادیکرمانی بعد از ساخت فیلم داریوش مهرجویی بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کتابی که لذت خواندنش به مانند خود فیلم بود.
قصههای مجید
کتاب قصههای مجید نوشته هوشنگ مرادیکرمانی است. این کتاب در پنج جلد، هم به شکل یک مجلد و هم به صورت پنج جلد جداگانه به چاپ رسیده است. نخستین جلد این مجموعه در سال ۱۳۵۳ منتشر شد. مرادیکرمانی سال ۱۳۵۳ مجموعه «قصههای مجید» را برای رادیو نوشت. اجرای رادیویی «قصههای مجید» پنجشنبهها روی آنتن میرفت. در این نمایش رادیویی، ژاله علو، نقش بیبی را داشت. قصههای مجید بعد از انقلاب چاپ و در سال ۱۳۶۴ کتاب برگزیده سال شد. مجید، نوجوانی اهل کرمان است، او پدر و مادر خود را از دست داده و با بیبی(مادر بزرگش) زندگی میکند. آنان با حقوق بازنشستگی پدربزرگ، روزگار میگذرانند؛ اما بیبی با بافتن ژاکت و فروش آنها و مجید با کار در نانوایی بعدازظهرها و روزهای تابستان، کمکخرج خانه هستند. قصههای مجید در واقع اشارهای به گوشههایی از زندگی نوجوانی آقای مرادیکرمانی است. او در برخی از درسها ضعیف است اما انشاء خوب مینویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود. ساخت مجموعه تلویزیونی «قصههای مجید» با الهام از همین کتاب در ۱۴ اسفند سال ۱۳۶۹ به کارگردانی کیومرث پوراحمد کلید خورد. سریال «قصههای مجید» بهطور کامل ۹ قسمت داشت اما افزون بر این ۹ قسمت، دو فیلم «شرم» و «صبح روز بعد» هم ساخته شد که بارها از تلویزیون پخش شدهاند. مجید کتاب هوشنگ مرادیکرمانی، پسر بچهای است کرمانی اما مجید سریال، اصفهانی است. فیلمنامه را پوراحمد مینوشت و به مرادی کرمانی میداد تا ویرایشاش کند. هوشنگ مرادیکرمانی در مطلبی در جایی نوشته: «من مدیون کسانی هستم که این سریال را ساختند و از آنها بیشتر، مدیون مردم اصفهانم اما دروغ چرا، ته دلم، خودم هم دوست داشتم این کار در کرمان ساخته شود؛ چراکه کرمانیها قصههای مجید را اثر ملی خودشان میدانند و به من لطف زیادی داشتهاند. از من مجسمه ساختند، دبیرستان و مدرسه به نام من زدند و اگر میشد در جواب این همه محبت این کار را بکنم، خیلی خوب میشد. » با این حال به کرمانیها یک ضربالمثل کرمانی میگویم: «درختش پابرجا باشه، میوهاش را هرکی میخواد، بخوره! »
خمره
«خمره» بهکارگردانی ابراهیم فروزش و با بازیگری بهزاد خداویسی و فاطمه ارزه ساخته شد. این فیلم در سال ۱۹۹۴، برنده جایزه یوزپلنگ طلایی از جشنواره فیلم لوکارنو شد و فیلمنامه آن نیز براساس کتاب «خُمره»، اثر هوشنگ مرادیکرمانی نوشته شده است. محور حوادث فیلم، مـدرسهای در دل کـویر است. بهزاد خداویسی، معلم و در واقع همهکاره این مدرسه است که در روستایی به تنهایی در همهکلاسها تدریس میکند. اهالی روستا هم بیشتر او را «آقای مدیر» صدا میزنند. در حیاط مدرسه، خمره گلی بزرگی است که بچهها در زنـگ تفریح از آن آب میخورند. نمای آغازین فیلم، پس از عنوانبندی، بچههای مدرسه را نشان میدهد که به نوبت و با تشنگی و ولع تمام، از خمره آب میخورند اما یکدفعه معلوم میشود که خمره ترک برداشته است و از آن آب میریزد؛ ماجرا از اینجا آغـاز مـیشود. بچهها به معلم میگویند، پدر یکی از دانشآموزان، به نام قنبری، میتواند خمره را تعمیر کند. معلم به قنبری میگوید که مساله را با پدرش در میان بگذارد و از او بخواهد برای تعمیر خمره بیاید. قنبری پاسخ مـیآورد کـه پدرش مشغول کاری است که تا یک هفته دیگر طول میکشد. کتاب مرادیکرمانی جوایز زیادی برد و به گفته همه اما فیلمش نتوانست آن طور به مانند قوت داستان کتاب باشد.
«گاو»
«گاو» ازجمله فیلمهای موج نو سینمای ایران است به کارگردانی داریوش مهرجویی که در سال ۱۳۴۸ ساخته شد. «گاو» جزء اولین فیلمهای ایرانی بود که در غرب و اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفت و جایزه فیپرشی جشنواره فیلم ونیز در سال ۱۹۷۱ را بهدست آورد. همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویلهاش دارد و از وجود آن علاوهبر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شده که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. نشریه «لوموند» در مقالهای بعد از موفقیت فیلم «گاو» در جشنواره فیلم ونیز نوشت: «جشنواره ونیز به معرفی ایران میپردازد. صدای سینمای ایران برای نخستینبار به گوش میرسد و همراه با آن صدای کارگردان فیلم داریوش مهرجویی که سبکی تمام و کمال دارد، بهطوری که آثار کورو ساوای ژاپنی و ساتیاچیترای هندی را کمرنگ میکند. » فیلم «گاو» براساس داستان عزاداران بیل اثر غلامحسن ساعدی ساخته شده است.
۴۰ سالگی
فرهاد در آستانه ۴۰ سالگی قرار دارد. او با همسرش - نگار- و دخترش زندگی میکند. روزی به او خبر میرسد که کوروش کیان که زمانی قصد ازدواج با نگار را داشته، به ایران برمیگردد. این فیلم به کارگردانی و تهیهکنندگی علیرضا رئیسیان در سال ۱۳۹۰ ساخته شده است. رئیسیان با توجه به کتاب ۴۰ سالگی ناهید طباطبایی این فیلم را ساخت. طباطبایی در کارهای متعددش ازجمله خنکای سپیدهدم سفر، آبی و صورتی، حضور آبی مینا، بانو و جوانی خویش، جامه داران و برف و نرگس شیوهای روان و صمیمی دارد و روایتها را بهگونهای بهکار میبرد که معطوف و محدود به ذهن شخصیتهای داستانش باشد.
پری
«پری» نام فیلمی است بهکارگردانی و نویسندگی داریوش مهرجویی، این فیلم در سال ۱۳۷۳ ساخته شد و اقتباسی از رمان فرایی و زویی و داستانکوتاه یک روز خوب برای موزماهی نوشته دیوید سالینجر است. این اقتباس بدون اجازه مولف بوده است که این امر باعث شکایت نویسنده از سازندگان فیلم شد. پری، دختری جوان و دانشجوی رشته ادبیات است که با خواندن کتاب سبز کوچکی درباره سلوک عارف گمنامی در قرن پنجم، دچار تحولات فکری میشود. کتاب به برادر بزرگتر پری ــ اسد ــ تعلق دارد که در حادثه آتشسوزی کلبهاش درگذشته است. پری برادر دیگری نیز دارد که میکوشد او را از پریشانی برهاند. داریوش مهرجویی طی مصاحبهای در مجله «دنیای تصویر» نقد سادهای بر این فیلم داشت. او گفت: «پری میخواهد بگوید از ظاهریات دین باید فرار کرد و به عمق دین اسلام باید علاقه داشت. » داریوش مهرجویی در این فیلم شخصیت پری را فردی آشفته و تا حدی مضطرب که در مذهبش دچار افراط شده و در روزههایی روزه میگیرد و پشت سر هم ذکر میگوید و تحمل نامزدش را که با شخصیت معنوی او کاملا متفاوت است، ندارد، نشان میدهد؛ ولی با آمدن شخصیت داداشی طی داستان تا حدی به پری کمک میشود تا از سردرگمی رهایی یافته و میفهمد که خیلی هم بودن در این دنیا سخت نیست و ما همه بازیگرانی هستیم که داریم برای خداوند در این دنیا نقش بازی میکنیم.
پدر آن دیگری
«پدر آن دیگری» فیلم به کارگردانی و تهیهکنندگی و نویسندگی یدا... صمدی و حسین مهکام محصول سال ۱۳۹۳ است. فیلمنامه این فیلم، اقتباسی از داستانی به همین نام نوشته پرینوش صنیعی است. این فیلم در ۵ آبان ۱۳۹۴ در سینماهای کشور اکران شده است. این فیلم داستان یک کودک است که با وجود رسیدن به ۶ سالگی هنوز حرف نمیزند و همه او را مسخره میکنند و در خانواده و اطرافیان به غیر از مادر کسی از او حمایت نمیکند و بیشتر به پسر بزرگتر توجه دارند. تا اینکه پسربچه از دست آنها فرار کرده و یک زن و مرد سالخورده او را پیدا کرده و به خانه میبرند و رفتار آنها در روحیه پسر تاثیر میگذارد، اما پس از بازگشت به خانه همان رفتارها از طرف پدر و مادر دیده میشود تا اینکه مادربزرگ به خانه میآید و به اصطلاح کلید رابطه با او را پیدا میکند. فیلم با اینکه اقتباسی بود و با اقبال مخاطبان و منتقدان روبهرو شد، اما برخی منتقدان آن را فیلمی ضدمرد دانستند. دکتر احسان شاهقاسمی در دانشگاه تهران اعلام کرد این فیلم از روی فیلم «طبل حلبی» ساخته ۱۹۷۹ کپی و تقلب کرده است.
نتیجه
با نگاهی به مجموعه آثار سینمایی کودکونوجوان که در سالهای دهه ۶۰ براساس رمانها ساخته شده است متوجه خلأ جدی در طراحی تصویری و سینمایی آثار مکتوب در سالهای اخیر خواهیم شد. اینکه در چند سال اخیر آثار مهمی در سینمای کودکونوجوان ساخته نشده است بخشی به خاطر همین عدم ارجاع به کتابهایی است که قابلیت فضای تصویری را دارند، کم شدن تولید آثار اقتباسی در سینمای ایران، متوجه دو بخش نویسندگان و فیلمسازان است. واضح است که اقتباس از یک متن ادبی هم به مهارتهای ادبی و هم دانش نظری بالایی نیاز دارد و هم اینکه نیازمند اشراف کامل اقتباسکننده به دو قالب هنری و روایی است. نکتهای که باعث شده است، میان سینماگران و نویسندگان ادبی فاصله بیفتد، بیشتر متوجه همین مساله خواهد بود وگرنه خیلی از اثار مکتوب هستند که در فضای سینما روایت شوند و به شهرت برسند. خشم و هیاهو، برباد رفته، هری پاتر و عناوین دیگر که نشان میدهد اقتباس ادبی میتواند انجام شود و دیدنی و جذاب هم باشد.
ارسال نظر